oham

نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست

مرگ وارونه یک زنجیر است

مرگ در ذهن اقاقی جاریست

مرگ در اب و هوای خوش اندیشه نشین دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

مرگ گاهی و کامی نوشد

گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد

و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیزن مرگ است.

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:نترسیم,از,مرگ,سهراب,ساعت 1:35 توسط  banooyekhial| |

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش

و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد

بدین سان بشکند دایم سکوت مرگبارم را...


نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:مرگ,ساعت 17:21 توسط  banooyekhial| |


Power By: LoxBlog.Com